وضعیت مکانیزاسیون کشاورزی در ایران و جهان
مکانیزاسیون یک مفهوم چند بعدی است و به طور گسترده در کشاورزی استفاده می شود. با این حال، تفاوت عمدهای بین کاربرد مکانیزاسیون در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه وجود دارد. کشورهای در حال توسعه با توجه به چالشهایی که در تمام جنبههای اقتصاد خود از جمله تغذیه جمعیت رو به رشد و کاهش فقر با آن مواجه هستند، تمایل دارند استراتژیهای خود را در امنیت غذایی طراحی کنند. حفاظت از محیط زیست، مدیریت اثرات تغییرات اقلیمی و مبارزه با سوءتغذیه، همه این موارد ممکن است به کاهش رشد اقتصادی و بی ثباتی سیاسی کمک کند. هدف استراتژی ها با کمک فناوری های مناسب، منجر به توسعه پایدار کشاورزی و در نهایت امنیت غذایی است. سیاست گذاری در هر کشوری باید بر اساس شرایط خودش باشد. این مقاله از ایران به عنوان نمونه ای از کشور در حال توسعه استفاده می کند و با توجه به شرایط اقلیمی خاص کشور و همچنین شرایط سیاسی و اقتصادی، سیاست های توسعه محور و وضعیت مکانیزاسیون کشاورزی در ایران و جهان را برای دستیابی به امنیت غذایی پایدار مبتنی بر مکانیزاسیون کشاورزی را ارائه می دهد که ممکن است برای سایر کشورهای در حال توسعه نیز سازگار باشد. هدف اصلی این مقاله شناسایی و ارائه رهنمودهایی برای چالشهای کنونی و آتی امنیت غذایی ایران است و استدلال میکند که برای موفقیت هر استراتژی در تولید محصولات کشاورزی پایدار، نیاز به تحلیل مناسب و تدوین یک طرح مکانیزاسیون مناسب می باشد.
امروزه مکانیزاسیون کشاورزی معنای بسیار گسترده ای دارد. این معنای گسترده شامل تولید، توزیع و استفاده از انواع ادوات، ماشین آلات و تجهیزات برای توسعه زمین های کشاورزی، کاشت، برداشت و فرآوری اولیه است. امروزه بحث وضعیت مکانیزاسیون کشاورزی در ایران و جهان به بحث در مورد بهبود تکنیک های کشاورزی و همچنین کمک به آنها در بهبود پایداری کل سیستم کشاورزی تبدیل شده است. شواهد نشان می دهد که مکانیزاسیون تأثیر عمده ای بر تقاضا و عرضه نیروی کار مزرعه، سودآوری کشاورزی و تغییر چشم انداز روستایی دارد و می تواند به عنوان یک کاربرد اقتصادی از فناوری مهندسی برای افزایش کارایی و بهره وری نیروی کار تعریف شود. سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) و سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (یونیدو) به این نتیجه رسیدند که هدف مکانیزاسیون کشاورزی کاهش نیروی کار است. افزایش بهره وری از طریق به روز رسانی عملیات اجرایی به منظور کسب توان بیشتر، افزایش سطح زمین های زیر کشت، حرکت به سمت صنعتی شدن و تقویت بازار رشد اقتصادی روستایی و در نهایت بهبود معیشت کشاورزان از اهداف مکانیزاسیون است.
در مرحله پیش از صنعتی شدن در کشورهای غربی یکی از راهکارهای افزایش تولیدات، کشاورزی مکانیزه بود. در این مرحله، بخش کشاورزی از ماشین آلات با ظرفیت بالا برای عملیات زراعی استفاده کرد که برای زمین های بزرگ و جایگزینی نیروی کار مناسب بود. تاریخ نشان می دهد که مکانیزاسیون کشاورزی منجر به صنعتی شدن سریع در نیمکره غربی شده است. اخیراً در قرن بیست و یکم، بسیاری از کشورهای آسیایی این تفکر غربی را پذیرفته اند و سیاست های مکانیزاسیون را مطابق با شرایط خاص خود اجرا کرده اند. تکنولوژی مکانیزاسیون با رشد صنعتی در کشور و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی کشاورزان تغییر می کند. در حالی که از دست دادن علاقه به کشاورزی توسط مالکان زمین و عدم دسترسی به نیروی کار کشاورزی برای عملیات مزرعه از مهمترین مسائل اجتماعی و اقتصادی در کشورهای بسیار صنعتی است، افزایش سطح زیرکشت و افزایش بهره وری نیروی کار از الزامات مکانیزاسیون در کشورهای در حال توسعه می باشد. بنابراین فناوری مکانیزاسیون نیازمند شرایط پویا و منطقه ای است. به عنوان مثال، مکانیزاسیون در کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا و کانادا از منظر کشت بر اساس زمان استقرار اولیه به شدت تغییر کرده است، اما در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، کشاورزی هنوز وابستگی شدیدی به نیروی کار دارد. برای این منظور، کشورهای در حال توسعه در مسیر دستیابی به امنیت غذایی، باید استراتژی های خود را برای کشاورزی طراحی کنند. دستیابی به امنیت غذایی البته به روشی پایدار از نظر زیست محیطی یکی از بزرگترین چالش های ما است. برای این منظور باید سیاست هایی انتخاب شود که با کمک فناوری مناسب، منجر به توسعه پایدار تولیدات کشاورزی در کشورهای در حال توسعه و در نهایت امنیت غذایی پایدار شود.
امنیت غذایی جهان و کشورهای در حال توسعه
در نیمه اول قرن بیست و یکم، جهان با چالش های متعددی برای تغذیه جمعیت رو به رشد، کاهش فقر، حفاظت از محیط زیست و رویارویی با تغییرات آب و هوایی مواجه است. این چالش ها می توانند گرسنگی و سوء تغذیه را دامن بزنند، رشد اقتصادی را کاهش دهند و همچنین منجر به بی ثباتی سیاسی و آسیب غیرقابل برگشت به محیط زیست و بقای انسان شوند. یکی از برآوردهای چند سال قبل نشان دهنده گرسنگی 795 میلیون نفر است، و از آنجایی که جمعیت جهان تا سال 2050 به بیش از 9 میلیارد نفر افزایش می یابد، پیش بینی می شود که نیاز به پاسخگویی به تقاضای روزافزون برای غذای بیشتر ضروری و واجب است. همانطور که برخی منابع پیشبینی میکنند، تقاضای جهانی غذا برای آن سال دو برابر اکنون خواهد بود. از آنجایی که رشد بهره وری در بسیاری از کشورهای در حال توسعه برای پاسخگویی به تقاضای فزاینده کافی نیست، انتظار می رود مواد غذایی وارداتی در این کشورها به طور چشمگیری افزایش یابد. امروزه با وجود سرمایه گذاری قابل توجه در توسعه، ناامنی غذایی در سراسر شرق و غرب آفریقا گسترده شده است. در کشورهای جنوب صحرای آفریقا، ما شاهد افزایش واردات طی چهل سال گذشته بودهایم، جایی که محصولات غذایی پاسخگوی جمعیت رو به رشد نبوده است. همچنین خاورمیانه به عنوان یکی از مناطق در حال توسعه جهان باید با بسیاری از پیامدهای ناخواسته و پیش بینی نشده مدرنیزاسیون کنار بیاید. افزایش نرخ زاد و ولد و رشد سریع جمعیت در منطقه، توجه بیشتر به شهرنشینی در بین سیاستگذاران و بی توجهی به توسعه روستایی، به دلیل مهاجرت روزافزون از روستا به شهر، گسترش بی رویه دولت ها و… از جمله این پیامدها است. توسعه کشاورزی در این حوزه برای تامین سطح رضایت بخشی از عرضه ملی برای دستیابی به امنیت غذایی و در دسترس بودن منابع غذایی داخلی کافی نبوده است. از سوی دیگر، امنیت غذایی در بسیاری از کشورهای منطقه، مانند عراق، به شدت تحت تأثیر اقتصاد مبتنی بر نفت، طی سه دهه جنگ و سیاستهای آن قرار دارد. از ایران در شرق تا مراکش در غرب، خاورمیانه شاهد وابستگی عمیق به واردات مواد غذایی بوده است و این روند با سرعت بالایی ادامه دارد. با این حال، بهار عربی نشان داد که در دسترس بودن مواد غذایی با قیمت های مقرون به صرفه هنوز یکی از ویژگی های برجسته بسیاری از دیدگاه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در خاورمیانه است. از سوی دیگر، بحران جهانی غذا (2006-2006) بسیاری از کشورها را وادار کرده است که وابستگی خود را به واردات برای بخش قابل توجهی از مصرف مواد غذایی خود ارزیابی کنند. این کشورها محدودیت های تجاری اعمال کردند و به سمت خودکفایی حرکت کردند. با توجه به گرانی ها و نوسانات بازار جهانی در این مدت، بدیهی بود که این کشورها نگران وابستگی بیش از حد به بازارهای جهانی مواد غذایی باشند و اتخاذ چنین سیاست هایی در پیش بگیرند.
اما برعکس، برخی از سیاستگذاران معتقدند که امنیت غذایی با در نظر گرفتن مزیت نسبی در تولید محصولات کشاورزی، کاهش محدودیتهای تجاری و تقویت و توسعه تجارت بینالمللی مواد غذایی محقق میشود. یعنی تعدادی از تصمیم گیران ادعا دارند که باید در هر شرایطی با بازارهای جهانی ارتباط و تعامل داشت. این مقاله بر اساس شواهدی از ایران، سیاست هایی را برای دستیابی به امنیت غذایی پایدار در کشورهای در حال توسعه ارائه می کند. این سیاست های توسعه ای مبتنی بر مکانیزاسیون کشاورزی است.
ایران دومین کشور بزرگ خاورمیانه هم از نظر وسعت و هم از نظر جمعیت است. یک چهارم جمعیت ایران در مناطق روستایی زندگی می کنند (شکل 1). و 21.2 درصد از کل جمعیت شاغل کشور در بخش کشاورزی شاغل هستند. کشاورزی با وجود درآمدهای نفتی نقش مهمی در اقتصاد ایران دارد. علیرغم کاهش سهم بخش کشاورزی در تولید ناخالص داخلی (GDP)، این رقم در سال 2017 حدود 12 درصد برآورد شده است.
توسعه کشاورزی از دیرباز در کانون سیاست های غذایی و کشاورزی ایران قرار داشته است. اما آمارها حاکی از وابستگی عمیق امنیت غذایی به واردات است. به عنوان مثال، نسبت وابستگی واردات غلات در ایران در سال 2014، 28.7 درصد است و واردات مواد غذایی آن همچنان بالاست (شکل 3). بهره برداری از منابع آبی در ایران با بیش از 70 درصد، بالاتر از میانگین جهانی، ناکارآمد سیستم آبیاری را نشان می دهد. این در حالی است که 74 درصد از اراضی ایران یعنی حدود 120 میلیون هکتار برای کشاورزی نامناسب است. پیش بینی می شود در سال های آینده حتی برای چنین مقدار کمی از زمین های کشاورزی، آب کافی وجود نداشته باشد. این شرایط در کنار مسائل سیاسی و بین المللی و سیاست های خارجی آن، آینده کشاورزی و امنیت غذایی ایران را دشوارتر و چالش برانگیزتر می کند. در این شرایط، ایران باید چالش های کنونی را شناسایی کرده و بر آینده غذا و کشاورزی تمرکز کند.